- توان گر
- غنی، متمول
معنی توان گر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زورمند، قادر، توانا
توانا، زورمند، کنایه از دارا، ثروتمند، مالدار
جان ستان
توانایی قدرت، زورمندی، قوت، ثروتمندی، مالداری
کسی که کمان درست کند، کمان ساز
توانایی، زورمندی، قدرت، کنایه از مال داری
آنکه یا آنچه سبب مرگ می شود، گیرندۀ روان، جان ستان
توانایی، ثروتمندی
سوزن ساز، سوزن فروش
Expressive
Junior, Younger
выразительный
младший
ausdrucksvoll
jünger
виразний
молодший
ekspresyjny
młodszy
表现力强的
年轻的 , 更年轻的
expressivo
júnior, mais jovem
espressivo
giovane, più giovane
joven, más joven
expresivo
expressif
junior, plus jeune
expressief